landika

landika

نحوه كار با چرتكه

۰ بازديد

ماشين حساب

چرتكه : وسيلهاي است معمولاً مستطيل شكل در ابعاد مختلف ، از جنس چوب ، درون اين مستطيل ستونهايي وجود دارد كه به فاصلههاي يكسان از يكديگر قرار گرفتهاند كه اين ستونها به شكل استوانهاي بسيار نازك و باريك و طويل و معمولاً از جنس مفتول مسي ميباشند ، اين مفتولهاي مسي از درون چندين مهره عبور ميكنند و يك طول مستطيل را به يكديگر متصل ميكند. تعداد مهرهها در هر يك از ستونها بستگي به ارزش مكاني اين ستونها دارد. جنس مهرهها مانند جنس بدنه ( خود مستطيل ) از چوب ميباشد كه اين مهرهها با طراحي خاصي به گونهاي تراش داده شدهاند كه به راحتي جا به جا ميشوند و به بالا و پايين آورده ميشوند. شكل برخي از اين چرتكهها نامسطح ميباشد كه دليل اين نامسطح بودن بدان علت است كه تسلط بر آن راحتتر بوده و هنگام كار كردن با آن مهرهها به زمين ( شيء كه چرتكه روي آن قرار ميگيرد ) گير نكند و به راحتي جا به جا شوند.
شكب برخي ديگر كاملاً هموار و مسطح بوده كه كار با آنها سخت و وقتگير خواهد بود. كه در اين گونه چرتكهها براي اينكه به محاسبات سرعت بخشيده و جابه جايي مهرهها به راحتي انجام شود يك عرض آن را كمي بالاتر از عرض ديگر نگه ميداريم. ( چرتكه را به حالت نامسطح نگه ميداريم )
در اين جا به معرفي دو نوع چرتكه و شكل ظاهري و طرز استفاده از آن ميپردازيم.
چرتكه نوع اول :
شايد بتوان گفت اين نوع چرتكه اولين نوع چرتكهاي ميباشد كه در دست مردم قرار گرفت و آنها توانستند براي انجام محاسبات از آن استفاده كنند كه از نظر شكل ظاهري بسيار ساده است ، داراي 9 ستون است و ارزش مكاني ستونها بر اساس هيچ ترتيبي مرتب نيستند و ستونها ارزشهاي پراكنده دارند و تمام مهرهها رنگ يكسان دارند و شكل كاملاً مسطح دارد.
بايد توجه داشته باشيم كه به شماره گذاري ستونها و استفاده از مهرهها در محاسبات به ترتيب از چپ به راست ميباشد و در حالت عادي تمام مهرهها در قسمت بالاي ستونها قرار دارند و براي عمل جمع به سمت پايين آورده ميشوند و براي عمل تفريق مهرهها باز به بالا برده ميشوند.
اين نوع چرتكه داراي 9 ستون است و تعداد مهـرهها و ارزش مكاني ستونها به شرح زير ميباشد :
ستون شماره 1 :
اين ستونها داراي 10 عدد مهره ميباشند كه ارزش مكاني اين ستون 5 ريال ميباشد در حقيقت هر كدام از اين مهرهها 5 ريال ارزش دارند.

ستون شماره 2 :
اين ستون داراي 10 عدد مهره ميباشند كه ارزش مكاني اين ستون 100 تومان ميباشد يعني هركدام از مهرهها ارزش صد تومان دارند . كه 10 تا مهره 100 توماني ميشود 1000 تومان پس كل مهرههاي اين ستون 1000 تومان ارزش دارد.
ستون شماره 3 :
اين ستون نيز داراي 10 عدد مهره ميباشد كه ارزش مكاني اين ستون 10 تومان ميباشد يعني هر كدام از مهرهها ارزش 10 تومان دارد كه 10 عدد مهره 10 توماني ميشود 100 تومان ، كل ارزش مهرههاي اين ستون 100 تومان است.
ستون شماره 4 :
داراي 10 عدد مهره است كه ارزش مكاني اين ستون يك تومان است يعني هركدام از مهرهها داراي ارزش يك تومان است.
ستون شماره 5 :
داراي 10 عدد مهره است كه ارزش مكاني اين ستون 1 ريال ميباشد.
ستون شماره 6 :
داراي 2 عدد مهره ميباشد و براي وزن بكار برده ميشود و در محاسبات عددي و روزمره هيچ نقشي ندارد ، شايد بتوان براي زيبايي و همگن بودن شكل ايجاد شده است.
ستون شماره 7 :
داراي 10 عدد مهره است و ارزش مكاني اين ستون 10 تومان است ، در حقيقت هر كدام از مهرهها ارزش 10 تومان دارد.
ستون شماره 8 :
داراي 10 عدد مهره است و ارزش هركدام از مهرهها 100 هزار تومان ميباشد.
ستون شماره 9 :
داراي 10 عدد مهره است و ارزش هر كدام از مهرهها 1 ميليون تومان ميباشد.
روش انجام محاسبات :
براي انجام محاسبات بايد به ارزش مقدار مورد نظر از مهرههايي با ارزشهاي گوناگون استفاده شود و بعد با همين روش و با استفاده از جابه جايي مهرههاي با ارزشهاي مختلف جمع و تفريق را انجام داد.
به عنوان مثال : جمع دو عدد 250 و عدد 150 به صورت زير ميباشد :
براي نشان دادن عدد 250 ، از ستون شماره 2 ، دو مهره و از ستون شماره 3 ، 5 مهره جدا ميكنيم و بعد براي جمع اين عدد با عدد 150 به ستون شماره 2 ، يك مهره و به ستون شماره 3 ، 5 مهره اضافه ميكنيم و در نهايت تعداد مهرههاي هر ستون را ميشماريم . كه در نتيجه :
در ستون شماره 2 ، 3 عدد مهره و در ستون شماره 3 ، 10 عدد مهره وجود دارد كه همانطور كه گفتيم ستون شماره 2 ارزش 100 تومان دارد كه 3 مهره صد توماني ميشود 300 تومان و ستون شماره 3 ارزش 10 توماني دارد كه 10 تا 10 توماني ميشود 100 تومان. پس كلاً ارزش مهرهها 400 توامن ميشود.
مثال 2 : 100000 تومان را با 1000000 جمع ميكنيم.
براي نشان دادن 100000 تومان از ستون شماره 8 ، 1 عدد مهره جدا ميكنيم و بعد آنرا با 1 عدد مهره جدا شده از ستون شماره 9 جمع ميكنيم كه ميشود 1100000 تومان.
تفريق دو عدد را نيز ميتوان به همين راحتي با جا به جايي مهرهها انجام داد.
شما هم امتحان كنيد.
چرتكه نوع دوم :
اين نوع چرتكه كه حدود 5 يا 7 سال پس از چرتكه نوع اول ما بر حسب تغيير ارزش پول و بر اساس تدابيري در پراكندگي ارزش مكاني ستونها بوجود آمد هم از لحاظ شكل ظاهري و هم از لحاظ ارزش مرتبه مكاني ستونها و جالبتر از نوع اول ميباشد و ميتوان گفت كه نقصهاي موجود در چرتكه نوع اول در اين نوع برطرف شده است.
اين نوع چرتكه از لحاظ شكل ظاهري نامسطح ميباشد كه بهترين مزيت آن اين است چرا كه كار و انجام محاسبات بسيار آسان است ثانياً مرتبه ارزش مكاني آنها به ترتيب نزولي مرتباند و پراكندگي ندارند. اين نوع چرتكه داراي 10 ستون ميباشد كه در هر ستون با توجه به ارزش مكاني آنها داراي تعدادي مهره است. توجه كنيد شماره گذاري ستونها و كار با آنها از چپ به راست ميباشد.
مرتبه ارزش مكاني ستونها و تعداد مهرهها به شرح زير است :
ستون شماره 1 :
اين ستون داراي ارزش مكاني 10000 تومان است يعني هركدام از مهرهها ارزش 10000 تومان دارد كه در اين ستون 10 عدد مهره جاي داده شده است.
ستون شماره 2 :
اين ستونها داراي ارزش مكاني 1000 تومان ميباشد ، تك تك مهرهها ارزش 1000 تومان دارند كه در اين ستون 10 مهره جاي داده شده است.
ستون شماره 3 :
اين ستون نيز داراي 10 مهره است و ارزش هركدام از مهرهها 100 تومان است.
ستون شماره 4 :
اين ستون نيز داراي 10 مهره است و ارزش هركدام از مهرهها 10 تومان است.
ستون شماره 5 :
اين ستون نيز داراي 10 مهره است و ارزش هركدام از مهرهها 1 تومان است.
ستون شماره 6 :
اين ستون نيز داراي 10 مهره است و ارزش هر كدام از مهرهها 1 تومان است.
ستون شماره 7 :
اسن ستون داراي 4 مهره است و براي وزن بكار برده ميشود.
ستون شماره 8 :
اين ستون داراي 10 مهره است كه براي واحد پولهاي خيلي كوچك در زمانهاي گذشته به كار برده ميشود و هم اكنون اصلاً كاربرد ندارد.
ستون شماره 9 :
اين ستون داراي 10 مهره است كه براي واحد پولهاي خيلي كوچك در زمانهاي گذشته به كار برده ميشده است و هم اكنون اصلاً كاربرد ندارد.
ستون شماره 10 :
اين ستون داراي 4 مهره است و براي وزن به كار ميرود.
همانطور كه مشاهده شد در اين نوع چرتكه نه تنها در شكل ظاهري دقت و تدابيري به كار گرفته شده است تعداد مهرههاي موجود در ستونها نيز با هم برابر است به جز در دو ستون 7 و 10 كه در اين دو ستون نيز به تعداد مساوي مهره وجود دارد. توجه داريم كه در حالت عادي تمام مهرهها در سمت بالاي ستونها قرار دارد كه براي انجام محاسبه به تعداد مورد نياز مورد به سمت پايين آورده ميشود.
براي تشخيص تعداد مهرههاي به كار برده شده در اين نوع چرتكه تدبير خاصي به كار برده شده است. در اين نوع چرتكه مهرهها به ترتيبي با دو رنگ مشخص شدهاند كه براحتي در محاسبات بتوان تشخيص داد كه چند تا مهره جا به جا شده است : كه در ستونهايي كه داراي 10 مهرهاند ، 4 تا مهره ابتدا و 4 مهرهي انتها به رنگ قهوهاي و 2 مهره وسط با رنگ سياه مشخص شدهاند يعني در ستونهايي با 10 مهره ابتدا 4 مهره قهوهاي ، بعد با 2 مهره سياه و در آخر 4 مهره قهوهاي به ترتيب قرار گرفتهاند كه اين ترنيب رنگها در تعداد مهرهها باعث ميشود كه به ذهن سپردن تعداد مهرهها در محاسبات آسانتر باشد.
مثلاً اگر 7 عدد مهره از يك ستون 10 تايي را بخواهيم بايد 4 مهره قهوهاي را پايين آورده و سپس 2 تا سياه و يكي ديگر قهوهايها را به سمت پايين جا به جا كرد يا براحتي ميتوان گفت كه بايد كل مهرههاي قهوهاي از يك سمت را به طرف پايين و سپس مهرههاي سياه و بعد يكي ديگر از قهوهايها را به آن افزود كه جمعاً ميشود 7 عدد و در ستونهايي كه داراي 4 مهرهاند ، 2 مهره ابتدا و 2 انتها با رنگ قهوهاي و 2 مهره وسطي با رنگ سياه مشخص شدهاند كه اين تقارن رنگ در تعداد مهرهها يكي از خصوصيات جالب و مبتكرانه آن ميباشد.
كار با چرتكه با فرض اينكه بخواهيم عدد 1300 را روي چرتكه نمايش دهيم از ستون شماره 2 ، 1 مهره را پايين ميآوريم و از ستون شماره 3 ( ارزش مكاني اين ستون ، 100 ) 3 مهره به پايين آورده ميشود كه جمعاً ارزش مهرههاي پايين آورده شده است.
1300 = ( 100 × 3 ) + ( 1000 × 1 )
حالا فرض كنيد ميخواهيم چند تا عدد را با هم جمع كنيم.
مثال : عدد 374 تومان را با 1320 تومان جمع ميكنيم.
ابتدا عدد 374 را روي چرتكه نشان ميدهيم كه براي اين كار از ستون شماره 3 ، 3 عدد مهره پايين آورده از ستون شماره 4 ، 7 مهره پايين آورده و از ستون شماره 5 ، 4 مهره پايين ميآوريم.سپس براي جمع با عدد دوم يكي يكي عدد دوم را اضافه ميكنيم. از ستون شماره 2 ، 1 مهره پايين ميآوريم ، از ستون شماره 3 ، 2 مهره و از ستون شماره 4 ، 3 مهره پايين آورده ميشود. كه پس از كمي دقت متوجه ميشويم كه در ستون شماره 4 همهي 10 مهره پايين آورده ميشود كه چون 10 مهره ، 10 توماني است نهايتاً 100 = 10 × 10 تومان مهره است ، مهرههاي اين ستون به طرف بالا برگردانده ميشود و به جاي آن يك مهره 100 توماني ( يك مهره از ستون شماره 3 ) به پايين آورده ميشود كه محاسبات به راحتي انجام ميگيرد.
كه حالا كه يك مهره 1000 توماني ، 6 مهره 100 توماني ، 4 مهره 1 توماني داريم كه جمعاً اگر توجه كنيم با جمع اين دو عدد به روش معمولي نيز همين عدد بدست ميآيد.
پس در جمع هر موقع به جايي رسيديم كه هر 10 مهره از يك ستون پايين آورده شده بايد معادل ارزش اين مهرهها يك مهره از يك ستون ديگر پايين آورده شود كه اين مهره ارزشي معادل ارزش 10 مهره را دارد مثلاً :
1 مهره100توماني پايين آورده ميشودÞ . ميتوان به جاي اين10 مهره Þ 100 = 10 × 10Þ 10مهرهي10 توماني
1 مهـره 10 توماني پايين آورده ميشود. Þ ميتوان به جاي اين 10 مهره Þ 10 = 1 × 10 Þ 10 مهرهي 1 توماني
تفريق 2 عدد نيز به آساني امكان پذير است. فرض كنيد بخواهيم از 15470 تومان 13000 را كم كنيم. ابتدا عدد 15470 را نشان ميدهيم. بدين ترتيب از ستون شماره 5 ، 7 مهره را پايين ميآوريم سپس براي كم كردن اين عدد از 13000 ، تعداد مهرههاي عدد دوم را از سمت پايين به بالا منتقل ميكنيم. يعني از ستون شماره 2 از تعداد مهرههاي موجود از سمت پايين ، 3 مهره به طرف بالا و از ستون شماره 1 ، از تعداد مهرههاي موجود در سمت پايين 1 مهره به طرف بالا برده ميشود. و سپس كل مهرههاي موجود در هر ستون را با توجه به ارزش مكاني و مقداري آنها را ميخوانيم كه عدد بدست آمده جواب مورد نظر است.

تعريف تانژانت رياضي چيست؟

۰ بازديد

تانژانت درست همانند سينوس و تانژانت يكي از نسبت‌هاي مثلثاتي است. در مقالات مرتبط با سينوس و تانژانت گفته شد كه اين نسبت‌ها حاصل كار رياضي‌دانان و منجمين دوران باستان هستند.آنها كشف كرده بودند كه جدا از اينكه اندازه اضلاع چقدر باشد، در صورت يكسان بودن زواياي مثلث‌هاي قائم‌الزاويه، برخي نسبت‌ها همواره برابرند.
شكل‌هاي زير را ببينيد.
ماشين حساب
در هر دو مثلث قائم‌الزاويه، نسبت ضلع مقابل به مجاور زاويه ۶۰ درجه، برابر است. به اين نسبت، تانژانت مي‌گويند.
تانژانت زاويه theta برابر است با نسبت ضلع مقابل به زاويه theta به ضلع مجاور زاويه theta يك مثلث قائم‌الزاويه.
تانژانت زاويه تتا را با نماد tan(theta) نمايش مي‌دهند.
 
تانژانت به عنوان يك تابعتانژانت براي زوايا تعريف مي‌شود. اگر بخواهيم آن را به عنوان يك تابع در نظر بگيريم، ورودي آن يك زاويه و خروجي آن يك عدد است.
بياييد يك مثلث قائم‌الزاويه روي محور مختصات رسم كنيم. وتر اين مثلث همواره برابر يك است و زاويه قائم آن روي محور x قرار دارد. درست مطابق شكل زير:
تانژانت در ربع اول
مي‌خواهيم تانژانت آلفا را حساب كنيم. خوب طبق تعريف، مقدار تانژانت برابر است با:
tan(alpha) = frac{y}{x} &S=2
مقدار زاويه آلفا را افزايش مي‌دهيم تا زماني كه برابر با ۹۰ درجه بشود. وقتي آلفا نود باشد، ضلع مجاور زاويه آلفا صفر مي‌شود. پس داريم:
tan(alpha) = frac{y}{0} &S=2
يعني تانژانت ۹۰ درجه تعريف نشده است.
زاويه آلفا را از ۹۰ درجه بيشتر مي‌كنيم. در ناحيه دوم يك مثلث قائم‌الزاويه تشكيل مي‌شود. در اين ناحيه مقدار x منفي است. پس داريم:
tan(alpha) = frac{y}{-x} &S=2
تانژانت در ربع دوم
تا زماني كه زاويه به ۱۸۰ درجه برسد. در اين لحظه، اندازه ضلع مقابل زاويه آلفا صفر مي‌شود. پس داريم:
tan(alpha) = frac{0}{x} = 0 &S=2
زاويه آلفا را از ۱۸۰ درجه بيشتر مي‌كنيم و وارد ربع سوم مي‌شويم. در اينجا مقدار x باز هم منفي است و y هم منفي مي‌شود. پس داريم:
tan(alpha) = frac{-y}{-x} = frac{y}{x} &S=2
تانژانت در ربع سوم
 با افزايش مقدار آلفا، وارد ناحيه چهارم مي‌شويم. در اين ناحيه مقدار x مثبت است ولي y منفي است. پس داريم:
tan(alpha) = frac{-y}{x}  &S=2
تانژانت در ربع چهارم
پس مي‌بينيد كه با رسم مثلث قائم‌الزاويه بر روي مختصات دكارتي، مقدار تانژانت از منفي بي‌نهايت يا مثبت بي‌نهايت مي‌تواند باشد. پس برد تابع تانژانت برابر است با R
 
و اما مقادير ورودي تابع تانژانت چيست؟ گفتيم كه ورودي يك زاويه است.
زاويه واحدهاي مختلفي دارد كه تا كنون با درجه و راديان آشنا شده‌ايد. اگر واحد زاويه را درجه بگيريم، فقط به صورتي كه در بالا نشان داده شد مي‌توان تانژانت را رسم كرد.
ولي اگر بخواهيم كه مثل يك تابع معمولي، تانژانت را رسم كنيم چه؟ يعني مقدار ورودي روي محور xها باشد و مقدار خروجي روي محور xها. در اين صورت، نمي‌توان از درجه استفاده كرد. زيرا درجه تنها بر روي دايره تعريف مي‌شود. بايد به سراغ راديان برويم.
اگر با راديان تابع تانژانت را رسم كنيم، شكل تابع به صورت زير مي‌شود:
تعريف تانژانت در رياضي
همانطور كه مي‌بينيد تابع تانژانت در نقاطي به طول (2k+1)frac{pi}{2}. تعريف نشده است. علت آن را در شكل‌هاي بالا ديديم. زيرا در ۹۰ درجه و ۲۷۰ درجه، ضلع مجاور صفر مي‌شود و تقسيم به صفر بي معني است.
همچنين تانژانت يك تابع تناوبي است. در توابع تناوبي چيزي به نام دوره تناوب وجود دارد. اگر دوره تناوب يك تابع T  باشد، يعني هر T بار، مقدار تابع ثابت است. به زبان رياضي داريم:
f(x+T) = f(T)
با نگاه به نمودار تابع تانژانت متوجه مي‌شويد كه دوره تناوب تابع تانژانت برابر با pi است.
 
ويژگي‌هاي تابع تانژانتتابع تانژانت در هر تناوب اكيداً صعودي است ولي به صورت كلي نه صعودي است و نه نزولي.
تابع تانژانت يك تابع فرد است. يعني داريم:
tan(-x)=-tan(x)
هم‌چنين داريم:
tan(x+2kpi) = tan(x)
tan(x+kpi) = tan(x)
طبق تعريف سينوس و كسينوس واضح است كه:
tan(x) = frac{sin(x)}{cos(x)}
 
 ماشين حساب
مقدار تانژانت برخي زواياي مهمدر جدول زير مقدار تانژانت براي تعدادي از زواياي معروف آورده شده است. حفظ بودن اين مقادير الزامي است.
مقدار تانژانت زاويه0 &S=2 0^{circ} = 0 rad &S=2frac{sqrt{3}}{3} &S=2 30^{circ} = frac{pi}{6} rad &S=21 &S=2 45^{circ} = frac{pi}{4} rad &S=2sqrt{3} &S=2 60^{circ} = frac{pi}{3} rad &S=2تعريف نشده 90^{circ} = frac{pi}{2} rad &S=20 &S=2 180^{circ} = pi rad &S=2تعريف نشده 270^{circ} = frac{3pi}{2} rad &S=20 &S=2 360^{circ} = 2pi rad &S=2 

حل نامعادلات قدرمطلق

۰ بازديد

ماشين حساب

يجهت حل نامعادلات قدرمطلقي بايد ابتدا با مفهوم قدرمطلق و خواص آن آشنايي داشته باشد. حل اين گونه نامعادلات روش مشخصي ندارد. بايد با توجه به مسأله، راه­ حل را پيدا كرد. نكات زير مي­توانند در حل نامعادلات قدرمطلقي مفيد باشند:۱- مي­توان نامعادله را ساده كرد و به يكي از حالات زير رسيد:left{begin{matrix}left | y right | leq p rightarrow -pleq yleq p left | y right | geq p rightarrow y geq p , yleq -pend{matrix}right.
۲- مي­توان با توجه به رابطه زير، قدرمطلق را از نامعادله حذف كرد. در اينصورت جواب نهايي برابر با اشتراك جواب تمام نامعادلات است.
left | y right |=left{begin{matrix}y & y geq 0 -y & y < 0end{matrix}right.
۳- با استفاده از روش­هاي رسم نمودار قدر مطلق مي­توان آن را رسم كرد و سپس نامعادله را حل نمود.
 
 
مثال نامعادلات  قدرمطلقمثال: نامعادله left |3x+9 right | <18 را حل كنيد.
left |3x+9 right | <18 rightarrow -18<3x+9<18 rightarrow -27<3x<9 rightarrow -9مثال: نامعادله left | 2x-3 right | > 7 را حل كنيد.
left | 2x-3 right | > 7 rightarrow left{begin{matrix}2x-3>7 rightarrow x>5 2x-3<-7 rightarrow x<-2end{matrix}right.
 
مثال: نامعادله left | 4x+15 right | < -2   را حل كنيد.
اين معادله جواب ندارد. زيرا قدرمطلق هيچ­گاه كمتر از صفر نمي­شود.
 
مثال: نامعادله 2 left | x+2 right | - left | x+5 right | < 4 را حل كنيد.
در اين مسأله، با تعيين علامت قدر مطلق را حذف مي­كنيم. سه حالت به وجود مي­آيد. در هر مرحله، بايد اشتراك فرض و جواب را به دست آوريم.
left{begin{matrix}x<-5 rightarrow -2(x+2)+(x+5)<4 rightarrow x>3 ; ; rightarrow x in varnothing -5leq x < -2 rightarrow -2(x+2)-(x+5)<4 rightarrow x > frac{-13}{3} rightarrow frac{-13}{3}دقت كنيد كه در مرحله اول فرض اين بود كه x كوچكتر از منفي ۵ باشد ولي پس از حل x بزرگتر از ۳ به دست آمد، به همين دليل، جواب مرحله اول تهي است.
جواب كلي اين نامعادله برابر است با اشتراك جواب سه مرحله يعني frac{-13}{3} 
مثال: نامعادله left | x right |^{2}-6 left | x right | + 5 < 0 را حل كنيد.
در اينجا مي­توانيم تغيير متغير دهيم، يعني left | x right |=y پس داريم:
y^{2}-6y+5 < 0  
طبق حل نامعادله درجه دوم، مي­دانيم كه پاسخ برابر است با 11< left | x right | < 5 rightarrow -5 
مثال: نامعادله left | 1-frac{left | x right |}{1-left | x right |} right |left | 1-frac{left | x right |}{1+left | x right |} right |

چگونه پاور بانك مناسب تهيه كنيم؟

۰ بازديد

براي خريد پاوربانك شيائومي بسياري از ذهن ها به سوي خريد پاور بانك هايي با ظرفيت بالا و قيمت خاص مي رود. اما بهتر است بدانيد براي خريد يك محصول مناسب كه طول عمر زياد، كيفيت عالي و كارايي مناسب براي كار كرد روزانه شما داشته باشد نيازمند اين است كه چند نكته را در نظر بگيريد تا از خريد خود راضي باشيد و ضرري به دستگاه هاي هوشمند خود وارد نسازيد.كيفيت باتري‌هاي استفاده ‌شدهكيفيت باتري استفاده شده در پاور بانك بسيار مهم بوده چرا كه پايه اصلي ساخت پاور بانك براساس باتري استفاده شده در آن كيفيت، كارايي و طول عمر دستگاه را مشخص مي كند به همين دليل پاوربانك هاي با كيفيت به نسبت قيمت بالا تري از پاور بانك هاي با ظرفيت مشابه خود دارند.ظرفيت اسميدر پاوربانك شاهد ظرفيت اسمي مختلفي هستيم. براي مثال يك پاوربانك ۲۰ هزار ميلي‌آمپري ۲۰ هزار ظرفيت اسمي دارد. و يك پاوربانك ۱۳۴۰۰ ميلي‌آمپري ۱۳۴۰۰ ظرفيت اسمي داردقابليت حملوزن هر پاور بانك بسته به ظرفيت باتري استفاده شده در داخل پاور بانك متغير است بنابر اين هر چه ظرفيت اسمي يك پاوربانك بالاتر باشد وزن آن نيز افزايش يافته پس اگر شما ساعات طولاني را مشغول رفت آمد هستين و نمي خواهيد براي حمل دچار معضل شويد بهتر است پاور بانك هايي با ظرفيت ۱۰ هزار ميلي آمپر انتخاب كنيد. اما اگر وزن بالا براي شما دردسر ساز نيست مي توانيد محدوده ي انتخاب خود را گسترش داده و به پاور بانك هايي با ظرفيت بالا تر نيز مثل ۲۶۸۰۰ فكر كنيد.

عمر پاوربانك و نحوه نگهداريپاوربانك وسيله‌اي الكترونيكي است و نحوه نگهداري پاوربانك نيز بسيار مهم است تا ضربه و شوك به آن وارد نشود. همچنين نبايد پاوربانك را در محيط‌هاي بسيار گرم و بسيار سرد نگهداري كرد، چراكه باعث از بين رفتن سلول‌هاي باتري آن مي‌شود. يك پاوربانك در صورت استفاده صحيح به اندازه ۱۰ تا ۲۰ هزار بار شارژ و دشارژ، بسته به كيفيت باتري‌هاي استفاده‌شده در آن، عمر دارد. گفتني است كه بهتر است هر چند هفته يكبار از پاوربانك خود استفاده كنيد و باتري آن را به طور كامل خالي كنيد و سپس آن را شارژ كنيد تا به سلول‌هاي باتري صدمه وارد نشود.
خدمات پس از فروشهر فرد براي اطمينان از خريد خود نياز به پشتوانه شركت از محصول را دارد. در حالي كه تعداد محدودي از پاور بانك ها در بازار خدمات پس از فروش دارند و اين در حالي است كه شركت دكانت گارانتي يك ساله براي محصولات خود قرار داده تا در صورت هر گونه بروز مشكل در باتري يا موارد ديگر مي توانيد يك پاور بانك نو از گارانتي تحويل بگيريد.
برند و كارخانه سازندهبرند هاي ناشناخته زيادي از لوازم الكترونيكي با قيمت هاي متفاوت وارد بازار ايران شده اند كه اغلب اين محصولات به سفارشات شركت هاي مختلف از سازنده هاي ديگر مي باشد. بهتر است به اين برند ها اعتماد نكنيد تا از خريد خود پشيمان نشويد. محصولات انكر از بهترين برند سازنده پاور بانك، هاب، پورت ها و كابل ها با چيپست ساخت آمريكا مي باشد. كه شركت دكانت فروش انحصاري آن را به عهده دارد. به ديلل سود بالاي لوازم جانبي در ايران تنوع بسيار زيادي در برند هاي مختلف به سمت آن كشيده شده اند كه پاوربانك ها نيز از اين تنوع بي بهره نبوده و چند صد برند در ايران به صورت رسمي و غيره رسمي مشغول كار هستن اگر شما قصد خريد پاوربانك باكيفيت و مطمئن داريد، بهتر است به گزينه‌هاي پيشنهادي انكر نگاهي بيندازيد.

توابع و روش فراخواني آنها در ++C

۵ بازديد

برنامه هايي كه ماشين حساب تاكنون به بررسي و پياده سازي آن ها پرداخته ايم ، فقط شامل يك تابع اصلي به نام main  بوده اند . اين برنامه ها از قسمت هايي تشكيل شده اند كه موجب پيچيدگي و طولاني شدن main مي شدند .
فرض كنيد مي خواهيم برنامه اي بنويسيم كه ساعات ورورد و خروج و ميزان كاركرد كاركنان يك شركت را به ثبت برساند و براساس ميزان كاركرد آنها حقوقي را درنظر بگيرد . براي اين كار احتمالا به اسامي كاركنان ، ساعت ورود وخروج آن ها و محاسبات منطقي و رياضي فراواني نيازمنديم و مطمئنا به برنامه اي بسيار طولاني و پيچيده خواهيم رسيد . اگر توجه كرده باشيد مي توان اين برنامه را به بخش هاي مستقلي تبديل كرد . مثلا در اين برنامه قسمتي وظيفه ي ثبت ساعت ورود و خروج ، قسمتي وظيفه ي ثبت ميزان حقوق و …. را به عهده دارد  . بنابراين بايد براي جدا كردن اين بخش ها به دنبال يك راه حل بود  و آن استفاده از توابع مي باشد .
معرفي تابعتوابع بخش هايي از main هستند كه براي حل قسمتي از آن نوشته مي شوند . با استفاده از توابع مي توان برنامه هاي ساخت يافته نوشت . وظيفه ي اين نوع برنامه ها توسط بخش هاي مستقلي كه تشكيل دهنده برنامه اند ، انجام مي شود .
براي نوشتن تابع از دستور زير استفاده مي كنيم :
( ليست پارانتر هاي تابع ) نام تابع   < نوع بازگشتي >
}
  ; دستورات
{
در اولين قدم بايد بدانيم كه وظيفه ي تابعي كه ميخواهيم بنويسيم چيست و قرار است  چه خروجي اي را به ما بدهد . همانطور كه مي دانيد تابع مانند يك ماشين عمل مي كند . به اين معنا كه داراي ورودي هايي مي باشد و طي  عملياتي كه بر روي اين وروردي ها انجام مي گيرد خروجي يا خروجي هايي را تحويل مي دهد .
نوع بازگشتي  همان خروجي  اي است كه قرار است تابع تحويل دهد و مي تواند از انواع متغيرها باشد . مثلا اگر نوع بازگشتي يك نوع عدد صحيح باشد ، بايد int قرار داده شود يا اگر بخواهيم نوع بازگشتي از نوع عدد اعشاري باشد float و يا double را انتخاب مي كنيم . توجه كنيد كه ممكن است يك تابع هيچ مقداري را برنگرداند در اين صورت نوع بازگشتي از نوع پوچ يا void مي باشد .
يك تابع بايد داراي يك نام دلخواه باشد . شما مي توانيد هر نامي براي تابع انتخاب كنيد اما بايد از قوانين تعريف متغيرها (به قسمت هاي قبل مراجعه كنيد) پيروي كند . سعي كنيد براي انتخاب نام تابع از نامي استفاده كنيد كه مربوط به عمل تابع باشد .
ليست پارامترهاي وروردي ، همان وروري هاي ماشين مي باشند . قبل از اينكه بخواهيم وروردي ها را در اين قسمت قرار دهيم ، بايد تعداد و نوع آنها مشخص شود . ممكن است يك تابع هيچ مقدار ورودي اي نداشته باشد ، دراينصورت بايد در اين قسمت از void استفاده كنيم . اگر تعداد وروردي هاي يك تابع از يكي بيشتر باشد ، دراينصورت بايد آنها را به وسيله كاما از هم جدا كنيم . توجه داشته باشيد كه اگر نوع ورودي  يا وروردي ها مشخص نشوند ، يك خطا محسوب مي شود .
 درنهايت بعد از رعايت تمام نكات ، مي توانيم بدنه يا دستورات مربوط به تابع را بين دو آكولاد بنويسيم :
1234int minimum(int a , int b){....}در تكه كد بالا تابعي به اسم minimum را ملاحظه مي كنيد . اين تابع داراي دو ورودي از نوع عدد صحيح مي باشد كه به وسيله كاما از هم جدا شده اند . همينطور هر كدام از اين ورودي ها داراي يك نام دلخواه مثلا a و b  مي باشند . خروجي تابع هم از نوع عدد صحيح مي باشد . به اين معنا كه بعد از انجام محاسباتي كه در بدنه تابع انجام مي شود ، مينيمم دو عدد a و b محاسبه شده و به عنوان خروجي تحويل داده مي شود .
اعلان تابعبراي اينكه تابعي را كه مي خواهيم در main به كار ببريم به كامپايلر اطلاع دهيم بايد آن را اعلان كنيم. اعلان يك تابع در بالاي main و بعد از فايل هايي كه ضميمه كرديم مي باشد :
123456789#include "iostream"#include using namespace std; int minimum(int a , int b);int main(){''''}همانطور كه در تكه كد بالا مشاهده مي كنيد ، تابع minimum در بالاي main تعريف شده است  و بعد از آن از علامت سميكالن استفاده مي شود  . دقت  كنيد كه اعلان تابع بايد دقيقا مطابق با آن چه در تعريف تابع به كار برده مي شود ، باشد . به اين معنا كه نوع بازگشتي ، نام تابع و نوع و تعداد متغيرهايي كه در اعلان تابع به كار برده مي شود ، مطابق با تعريف آن باشد اما لازم نيست نام متغيرها همان نامي باشد كه در تعريف تابع به كار برده شده است .
بعد از اينكه تابع در بالاي main اعلان شد بايد به تعريف تابع بپردازيم . به اين معنا كه بدنه ي تابع نوشته شود . اين تعريف در جايي   خارج از main نوشته مي شود .
فراخواني تابعبراي اينكه بتوان از تابع در main استفاده كرد بايد فراخواني شود . فراخواني يعني صدا زدن تابع در جايي از main كه به آن نياز داريم :
123456789#include "iostream"#include using namespace std;int minimum(int a , int b);int main(){int num1 , num2 ;minimum (num1 , num2);}بعد از تعريف دو متغير num1 و num2  تابع minimum فراخواني شده است . توجه كنيد كه نبايد در هنگام فراخواني تابع نوع بازگشتي ذكر شود . بنابراين اين دو متغير به عنوان پارامترهاي ورودي به اين تابع فرستاده مي شوند :
12345678int minimum(int a , int b){ if(a123456789101112131415161718192021222324#include #include using namespace std; int minimum(int a , int b);int main(){ int num1 , num2 , result; cout<<"2 adad vared konid : "<>num1>>num2; result=minimum(num1 , num2); cout<توابعي كه هيچ مقداري را برنمي گردانندممكن است در برنامه اي از توابعي استفاده كنيم كه آن توابع بعد از فراخواني ، انجام عمليات موردنظر را انجام دهند و خروجي يا خروجي هاي موردنظر را چاپ كنند و هيچ مقداري را برنگردانند :
1234567891011121314151617void convert();int main(){ convert(); system("pause"); return 0;} void convert(){int hours , minutes , seconds ;long int time;cout<<"enter time to be convert:"<>hours>>minutes>>seconds ;time = (hours*60 + minutes)*60 +seconds;cout<متغير هاي محلي و سراسريهمانطور كه در قست قبل گفته شد ، متغيرهايي كه فقط در داخل تابع تعريف مي شوند ، متغيرهاي محلي يا local variables هستند . به طور مثال اگر يك متغير در داخل main تعريف شد ، فقط در همان main ميتوانيم از آن استفاده كنيم .
علاوه بر متغيرهاي محلي ، متغيرهايي وجود دارند كه اين متغيرها را مي توان در هر كجايي از برنامه كه بخواهيد استفاده كنيد كه به آن ها متغيرهاي سراسري يا global variables گفته مي شود . توجه كنيد كه اين متغيرها در بالاي main تعريف مي شوند .
توابع بازگشتيتوابع بازگشتي به توابعي گفته مي شود كه در آن تابعي خودش را فراخواني مي كند . براي تعريف يك تابع بازگشتي از دستور زير استفاده نماييد :
( به حالت توقف رسيدي )if
مسئله حالت توقف را حل كن   
else
       تابع را بار ديگر فراخواني كن    
حال با استفاده از تكه كد زير به بررسي اين دستور  مي پردازيم :
123456789int factorial(int n){if(n == 0)return 1;else{return ( n * factorial(n-1) );}}اين تابع ، تابع بازگشتي محاسبه فاكتوريل يك عدد را طبق دستوري كه بيان كرديم ، نشان مي دهد . در بدنه تابع در اولين قدم  شرط پايان ذكر شده است . به اين معنا كه اگر ورودي اين تابع عدد ۰ بود ، ۱ برگردانده شود چرا كه فاكتوريل عدد ۰ ، ۱ مي شود . در غيراينصورت اعمال بعدي انجام شوند . همانطور كه مي دانيد براي محاسبه فاكتوريل يك عدد مي توان از ضرب آن عدد در فاكتوريل آن عدد منهاي يك ، به جواب مورد نظر دست يافت .به عنوان مثال فرض كنيد مي خواهيم فاكتوريل عدد ۴ را محاسبه كنيم در اين صورت طبق اين فرمول بايد ! (۱ – ۴) * ۴ را محاسبه كنيم . در مرحله بعد چون فاكتوريل عدد ۳ را نميدانيم ، دوباره از همين فرمول استفاده خواهيم كرد يعني ! (۱ – ۳) * ۳ و چون فاكتوريل عدد ۲ را نميدانيم بايد به صورت  ! (۱ – ۲) * ۲ عمل كرد . همينطور فاكتوريل عدد ۱ را به صورت  ! (۱ – ۱) * ۱ و در نهايت چون مي دانيم فاكتوريل ۰ ، ۱ مي شود ، پس به صورت بازگشتي مسئله هاي قبلي حل خواهند شد يعني :
مقدار ! ۳ از قسمت بعد جايگزين مي شود    ! (۱ – ۴) * ۴ = ! ۴
مقدار ! ۲ از قسمت بعد جايگزين مي شود    ! (۱ – ۳) * ۳ = ! ۳
مقدار ! ۱ از قسمت بعد جايگزين مي شود    ! (۱ – ۲) * ۲ = ! ۲
مقدار ! ۰ از قسمت بعد جايگزين مي شود    ! (۱ – ۱) * ۱ = ! ۱
۱ = ! ۰
اعمال تابع فاكتوريل براي محاسبه فاكتوريل عدد ۴ :
فراخواني اول :   در ابتدا عدد ۴ به جاي ورودي تابع قرار مي گيريد . پس (۴)factorial بايد محاسبه شود . ۴ به تابع فرستاده مي شود . چون ۰==۴ نيست ، else اجرا مي شود بنابراين تابع به ازاي ۳=n فراخواني مي شود .
فراخواني دوم : براي بار دوم  چون تابع فاكتوريل در main فراخواني شده است ، بايد(۳)factorial  محاسبه شود . بنابراين دوباره عدد ۳ به عنوان ورودي تابع قرار خواهد گرفت . در تابع factorial ، چون ۰==۳ نيست else اجرا خواهد شد . بنابراين تابع به ازاي ۲=n فراخواني مي شود .
فراخواني سوم : براي بار سوم دوباره تابع factorial در main فراخواني مي شود . اين بار (۲)factorial بايد محاسبه شود . پس عدد ۲ به عنوان پارامتر ورودي به تابع factorial فرستاده مي شود .  در تابع factorial ، چون ۰==۲ نيست else اجرا خواهد شد . بنابراين تابع به ازاي ۱=n فراخواني خواهد شد .
فراخواني چهارم : براي بار چهارم دوباره تابع factorial در main فراخواني مي شود . اين بار (۱)factorial بايد محاسبه شود . پس عدد ۱به عنوان پارامتر ورودي به تابع factorial فرستاده مي شود .  در تابع factorial ، چون ۰==۱ نيست else اجرا خواهد شد . . بنابراين تابع به ازاي ۰=n فراخواني خواهد شد .
در فراخواني آخر چون عدد ۰ به عنوان ورودي به حساب مي آيد و شرط اول يعني ۰==۰ برقرار است ، عدد ۱ برگردانده خواهد شد (زيرا ۱=!۰) .
در اين صورت تابع فاكتوريل در بدنه خودش ، خودش را فراخواني مي كند و در نهايت بعد از پايان اين مراحل مقدار فاكتوريل عدد ۴ به main برگردانده خواهد شد .
بنابراين مقدار  ۲۴ به عنوان فاكتوريل عدد ۴ در خروجي نمايش داده خواهد شد .
كد اين برنامه به صورت زير مي باشد :
1234567891011121314151617181920#include #include using namespace std;int factorial( int);int main(){cout<

محاسبه مقدار عدد بتوان دلخواه

۰ بازديد

ماشين حساب

9 . محاسبه مقدار عدد بتوان دلخواه . 
مثال :2 بتوان 6 ( 26):
[2] [ Xy ] [6] [=]

 

محاسبه جذ ر عدد با فرجه دلخواه

10 . جذر عدد با فرجه دلخواه . 
مثال :جذر فرجه 4 عدد6 :
[4] [SHIFT] [X Y] [6] [=]
محاسبه لگاريتم مبناي10 – محاسبه لگاريتم مبتاي نپر – محاسبه عدد e بتوان دلخواه

 

11 . لوگاريتم مبناي 10 . 
مثال :لوگاريتم مبناي 10 عدد 11 ( log 10 10 ) :
[log] [1] [1] [=]

12 . لگاريتم مبناي نپر . 
مثال :گاريتم نپير 12 ) ln 12 ) :
[ln] [1] [2] [=]

 

13 . عدد e بتوان دلخواه . 
مثال :عدد e بتوان 1 ( e 1 ) :
[SHIFT] [ln] [1] [=]
ده بتوان عدد دلخواه

 

14. ده بتوان عدد دلخواه . 
مثال :10 بتوان منهاي شش ( 10 -6 ) :
[SHIFT] [log] [ (-) ] [6] [=]

 

- در اين مورد مي توان از روش ديگري هم استفاده كرد :
مثال :عدد 1000000 :
[EXP] [6]

 

مقداري كه به رنگ قرمز نشان داده شده است تعداد صفر جلوي يك را نشان مي دهد كه اين عدد براي اعداد كوچكتر از يك مي تواند منفي هم باشد. مثلا عدد 0.0000001 مي شود :[EXP] [ (-) ] [6]
- براي نشان دادن عدد منفي از اين دكمه [(-)] استفاده مي شود .

۵ تابع كاربردي اكسل (Excel) در اقتصاد مهندسي

۰ بازديد


ماشين حساب
Excel داراي ۵۴ تابع اقتصاد مهندسي در قسمت توابع financial  مي باشد و تنوع بسيار بالايي ار از اين لحاظ دارد. همچنين Excel  قادر است مسايلي با ۲۵۴ متغير را حل كند و در اين زمينه بسيار قوي مي باشد.
بررسي چندتابع از Excel:ارزش فعلي (Present value):اين تابع ارزش فعلي جريان نقدي متشكل از يك سري از دريافت ها و پرداخت ها را به ما مي دهد و از جمله مهمترين محاسبات در اقتصاد مهندسي مي باشد.
اين تابع در Excel با نام PV در قسمت توابع financial قرار دارد:
۱)     Rate: اين ورودي مقدار هر سود در هر بازه را دريافت مي نمايد. مثلا اگر نرخ سود سالانه ۱۲ درصد مي باشد و دريافت هايي را در هر ماه داريم مي بايست مقدار ۸/۱۲ يعني ۱ درصد را وارد كنيم.
۲)     NPer: اين ورودي تعداد كل پرداخت ها را مشخص مي كند. مثلا اگر به مدت ۱۰ سال هر ماه به ما مبلغي پرداخت مي شود م بايست عدد ۱۲۰=۱۲ * ۱۰ را وارد كنيم.
۳)     Pmt: مقداري است كه در هر بازه پرداخت مي شود.
۴)     Fv: يكي از ورودي هاي اختياري اين تابع است كه مي توانيم براي آن مقداري را وارد نماييم. اين تابع در كل سه ورودي اجباري و دو ورودي اختياري دارد. Fv ارزش مورد انتظار مثلا يك سرمايه گذاري در آينده مي باشد.
۵)     Type: دومين ورودي اختياري اين تابع مي باشد. دو عدد ۰ و ۱ را مي تواند بگيرد. در صورت وارد نكردن به صورت پيش فرض نرم افزار عدد ۰ را در نظر ميگيرد . ۰ يعني دريافت ها يا پرداخت ها در انتهاي بازه مي باشد و يك يعني در ابتداي بازه اند.
مثال:
يك شركت بيمه ماهيانه ۵۰۰$ به مدت ۲۰ سال مي پردازد. اگر نرخ سود ۸ درصد باشد ارزش فعلي اين دريافت ها را به دست آوريد.


تابع دوم، NPV:اين تابع نيز تقريبا مانند pv مي باشد ولي قادر به پردازش دريافت ها و پرداخت هايي با مبالغ متفاوت است. اين تابع داراي دو نوع ورودي مي باشد.
۱)     Rate: كه همانطور كه قبلا توضيح داده شد مقدار سود در هر بازه مي باشد.
۲)     Value1, value2, … مبالغ پرداختي يا دريافتي به ترتيب زماني مي باشند و Excel مي تواند تا ۲۵۴ تا از اين مقادير را پردازش كند اين مقادير مي بايست به ترتيب زماني وارد شده باشند.
تابع سوم، نرخ بازگشت IRR:اين تابع نرخ سود يك جريان نقدي را به ما بر مي گرداند يعني به ما مي گويد يك جريان نقدي چند درصد سود دارد. اين تابع دو ورودي دارد:
۱)     Values: كه يك آرايه از پرداخت ها و دريافت ها مي باشد. در اين آرايه مي بايست حداقل يك مقدار منفي و يك مقدار مثبت وجود داشته باشد و اين مقادير مي بايست به ترتيب زماني پشت سر هم قرار گيرند.
۲)     Guess: حدس ما از نرخ سود مي باشد. از آنجا كه Excel براي بدست آوردن نرخ سود از يك الگوريتم صحيح و خطا استفاده مي كند و در هر مرحله به جواب مساله نزديكتر مي شود. اگر ما يك حدس از جواب را به نرم افزار بدهيم جواب را با سرعت بيشتري به ما مي دهد. اگر مقداري را در اين فيلد وارد نكنيم نرم افزار به طور پيش فرض مقدار ۱۰ درصد را در نظر مي گيرد و اگر با ۲۰ بار انجام الگوريتم به جواب دست نيافت، پيغام خطا مي دهد.
مثال:
هزينه راه اندازي يك كارخانه مبلغ ۷۰۰۰۰$ مي باشد و سوددهي كارخانه از سال اول تا پنجم به اين ترتيب مي باشد:
سال اول: ۱۲۰۰۰سال دوم: ۱۵۰۰۰سال سوم: ۱۸۰۰۰سال چهارم: ۲۱۰۰۰سال پنجم: ۲۶۰۰۰

تابع چهارم، Rate:اين تابه نيز مانند IRR مي باشد و نرخ سود را به ما بر مي گرداند با ان تفاوت كه دريافت و پرداخت ها برابر مي باشند و ما فقط تعداد آن ها را وارد مي كنيم. اين تابع ۶ ورودي دارد كه به اين ترتيب مي باشند:
۱)     Nper: كه تعداد پرداخت ها مي باشد.
۲)     Pmt: كه مبلغ هر پرداخت يا دريافت مي باشد.
۳)     Pv: كه ارزش فعلي پرداخت ها يا دريافت ها مي باشد.
۴)     Fv: كه ارزش مورد انتظار آينده ي مربوط به سرمايه گذاري مي باشد.
۵)     Type: كه صفر يا يك مي باشد به طور پيش فرض صفر در نظر گرفته مي شود.
۶)      Guess: كه حدس ما از سود مي باشد.
تابع پنجم، XIRR:اين تابع نيز مانند IRR نرخ بازگشت را مي دهد با اين تفاوت كه مي تواند زمان تبادل هاي نقدي را نيز دريافت و پردازش نمايد و ديگر لازم نيست تبادل ها با فاصله هاي زماني يكسان انجام شده باشند. اين تابع نيز ۳ ورودي دارد:
۱)     Values: كه يك سري از داده ها مي باشد و شامل تبادل هاي مالي مي باشد.
۲)     Dates: اين ورودي نيز يك سري از داده ها شامل تاريخ تبادل ها مي باشد. اين تاريخ ها مي بايست تناظر يك به يك با تبادل هاي نقدي داشته باشد. در غير اينصورت پيغام خطا دريافت مي شود.
جريان نقدي يك سرمايه گذاري به شرح زير مي باشد. نرخ بازگشت سرمايه چقدر است.
-۱۰۰۰۰       January  ۱,  ۲۰۱۲۲۷۵۰            march  ۱,  ۲۰۱۲۴۲۵۰            October  ۳۰,  ۲۰۱۲۳۲۵۰            February  ۱۵,  ۲۰۱۳۲۷۵۰            April  ۱,  ۲۰۱۳

افزونه هاي كاربردي آماري براي اكسل

۰ بازديد

ماشين حساب

يكي از كاربردي ترين امكانات اكسل، افزودن افزونه هاي كاربردي به آن است كه قدرت آن را بيشتر مي كند. در زير مي خواهيم به برخي از افزونه هاي كاربردي در علم آمار اشاره نماييم.
Analysis Toolpacاين افزونه كه در نسخه‌هاي پيشين اكسل نيز موجود بوده، براي كارهاي آماري همانند رسم هيستوگرام، بررسي فرضيات آماري و توزيع متغيرها مناسب مي‌باشد. همراه با نصب مجموعه آفيس، Analysis Toolpac نيز نصب مي‌گردد، اما در حالت عادي فعال نمي‌باشد و به منظور فعال سازي آن نياز است از مسير زير آن را فعال نمود.
File -> Option -> Add-ins
با انتخاب Add-ins از منوي Option پنجره‌اي مطابق با پنجره زير باز مي‌شود.


با قرار دادن حالت Manage بر روي Excel Add-ins و زدن كليد Go پنجره‌ي جديدي باز مي‌شود كه در آن مي‌توانيد تيك مربوط به Analysis Toolpak را فعال نموده و با تاييد آن ابزارهاي‌ Analysis Toolpak به تب Data اضافه مي‌شوند.


Solverاين افزودنه بسيار قدرتمند به منظور حل مسائل بهينه سازي و مباحث پژوهش‌عملياتي (Operation Research) و حل مسائل معروف اكادميك مثل فروشنده دروه گرد، حمل و نقل يا مسائل واقعي قيمت گذاري و بهينه سازي سبد سهام و …. مورد استفاده قرار ميگيرد و نحوه‌ي فعال‌سازي آن همانند Analysis Toolpac مي‌باشد، تنها تفاوت آن است كه به جاي زدن تيك Analysis Toolpak بايد تيك Solver را زد.
Power Pivotاين افزودنه قدرتمند براي نسخه هاي ۲۰۱۰ به بالا قابل استفاده است و مستر اكسل در كتاب خود آن را قويترين ابزار اكسل خوانده است. به كمك اين افزونه مي توانيد اطلاعات را از منابع مختاف فراخواني كرده و بين جداول آنها روابط متفاوتي تعريف نموده و Data Model ايجاد كنيد.
فعال سازي آن مشابه با Analysis Toolpac  مي‌باشد، با اين تفاوت كه در پنجره Add-ins حالت Manage را بايد بر روي Com Add-ins قرار داده و بعد از زدن دكمه Go در پنجره جديد تيك مربوط به آن را فعال نمود (براي اكسل نسخه ۲۰۱۰ و بالاتر لازم است ابتدا آن را دانلود و نصب نماييد)


Microsoft Power Map Preview for Excelاين افزودني براي حالات گزارش‌گيري و تصوير كردن اطلاعات بر روي نقشه مناسب مي‌باشد به گونه اي كه با وارد كردن مقدار شاخص براي هر شهر يا كشور و فراخواني در اين افزونه، به طور خودكار ان شاخص براي ان منطقه رسم مي گردد. Power Map تب جداگانه‌اي ندارد و در تب Insert  ظاهر مي شود، ولي براي استفاده از آن بايد ابتدا اين افزونه را از سايت ماكروسافت دانلود و نصب نماييد.


دانلود از مايكروسافت
Power Queryدر هنگام كار با اطلاعات در ابعاد بالا، ممكن است فرايند تغييرات بسيار زمان بر باشد و يا اين كه در طول فرايند با مشكل مواجه شويم، با استفاده از اين افزونه، مي‌توانيد به راحتي بر روي اطلاعات در ابعاد بالا كار نموده و بعد از تعيين تغييرات، تغييرات را بر روي تمامي داده‌ها اعمال نماييد. اين افزونه به صورت پيشفرض در اكسل ۲۰۱۶ موجود مي‌باشد و براي اكسل ۲۰۱۳ ابتدا بايد فايل نصب آن را از سايت مايكروسافت دانلود نموده و بعد از نصب كردن از قسمت Add-ins از حالت Com Add-ins آن را فعال نماييد.


دانلود از مايكروسافت
SQL Data Mining Addinتكنيك هاي داده‌كاوي و كاوش داده‌ها يكي از كاربردي ترين ابزارها، جهت ارزيابي و كشف دانش نهفته در داخل داده‌ها مي‌باشد كه اين افزونه ابزارهاي داده‌كاوي را در اختيار كاربر قرار مي‌دهد.(جهت استفاده از اين افزونه نياز است ابتدا آن را نصب نموده و سپس از قسمت Add-ins آن را فعال نمود)


Read more: http://www.weconomy.ir/3877-%d8%a7%d9%81%d8%b2%d9%88%d9%86%d9%87-%d9%87%d8%a7%db%8c-%da%a9%d8%a7%d8%b1%d8%a8%d8%b1%d8%af%db%8c-%d8%a2%d9%85%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d8%a7%da%a9%d8%b3%d9%84/#ixzz53VSblbIg

رگراسيون در ماشين حساب

۰ بازديد

ماشين حساب

 - Regressionفرض كنيد شما چندين نقطه با مختصات متفاوت و در فرمت X,Y داريد. حالا ميخواهيد بهترين خط ( يا منحني ) كه از اين نقاط ميگذره رو پيدا كنيد. يعني معادله منحني را كه بهترين نماينده براي اين مجموعه نقاط است. براي اينكار كافي است يك ماشين حساب مهندسي داشته باشيد و به راحتي ميتونيد با وارد كردن اين نقاط معادله مورد نظر را پيدا كنيد.مثلا نقاط زير را داريم:0,01,1.22,4.23,5.64,8.55,10.16,10.87,11.98,139,15.610,19سمت چپي ها Y هستند و سمت راستي ها Xاين نقاط كاملا تصادفي انتخاب شده اند و هيچ رابطه خاصي بين اونها وجود نداره!ماشين حساب من Texas Instrument TI-83 هست.براي پيدا كردن معادله به روش زير عمل ميكنم:دكمه Statگزينه Editدر ستون L1 مقادير ايكس رو وارد ميكنم يعني 0 - 1.2 - 4.2 و ... و بين هر كدوم يه بار اينتر را ميزنم.در ستون L2 مقادير Y رو وارد ميكنم يعني 0 - 1 - 2 و ... باز هم بينشون يه بار اينتر ميزنم.سپس دكمه 2nd و بعدش Quitحالا ميريم انتخاب كنيم چه نوع معادله اي از بين اين نقطه ها عبور بده:دكمه STATآپشن CALCگزينه LinRegگزينه بالا يعني يك خط ميخوايم از بين نقاط عبور بده. البته ميتونيم بجاي اين گزينه منحني درجه 2 يا درجه 3 يا ... انتخاب كنيم.بعد دكمه 2ndدكمه L1دكمه ,دكمه 2ndدكمه L2دكمه ,دكمه VARSآپشن Y-VARSگزينه 1 - Functionمجددا گزينه 1 - Y1و در آخر دكمه اينتر را بزنيد تا معادله بدست اومده بهتون نشون داده بشه.واسه اين مثال خطي به معادله زير بدست اومد:y = 0.5556X-0.04521

حالا اگه بجاي LinReg از معادله درجه سه يعني CubicReg استفاده كنيد معادله زير رو بهتون ميده:Y=-0.0018X^3+0.05311X^2+0.1690X+0.3603


گفتني است تو بيشتر ماشين حسابها اين عملكرد توسط دكمه Lr قابل دسترسيه

افزونه كلاينت شبكه با امكان افزونه كلاينت شبكه چند سيستم ديگر

۵ بازديد

 ماشين حساب

افزونه كلاينت شبكه با امكان افزونه كلاينت شبكه چند سيستم ديگر را به يك سيستم حسابداري متصل نماييد و با تفكيك بخش هاي مختلف از هم مانند فروش ، صندوق ، حسابداري و … به امور مالي خود نظم بخشيد .با رشد و توسعه فعاليت اقتصادي بخش هايي كه با سيستم حسابداري سرو كار دارند افزايش ميابد مانند جدا شدن صندوق از مالي و … در اين زمان لازم است كه در يك سيستم ديگر دسترسي محدودي به بخش مالي داده شود كه با امكان افزونه كلاينت شبكه شما ميتوانيد به تعداد مشخصي كه نياز داريد به اين شبكه كلاينت اضافه نماييد .